شلوغ کردن صحنه
برای بی اعتبار نمودن نقد!
سعيد مدانلو

اختلاف فاحش بحث منصور حکمت در مورد مسئله فلسطین و موضع سیاسی حزب کمونیست کارگری در قبال مسئله مزبور به نظر نمیرسد برای کسی غیر قابل فهم باشد. مطمئنا برای حمید تقوایی بحث پیچیده و غامضی نباید باشد. نبوغ خاصی برای فهم کردنش لازم نیست. اگرایشان بحث متفاوتی در این مورد دارد که دارد٬ دلیلی وجود ندارد که نخواهد و یا نتواند در مورد این اختلاف فاحش ابراز نظر کند. بهتر از این است که بجای اعلام صریح این تفاوتها و تناقضات آشکار از جانب رهبری حککا٬ امثال مهران محبوبی مجبور شوند تا این درجه لمپنیستی پاسخ انتقاد منتقد را بدهند. واقعا این بهتر نیست؟ به جای اینکار مثلاً بهتر نیست از جانب ایشان توضیح داده شود که بحث منصور حکمت در مورد مسئله فلسطین بنا به "تغییر شرایط" و یا به صورت بنیادی و یا به هر نحوی که خودشان استدلال میکنند٬ امروزه روز طرفداری از حزب الله و حماس محسوب میشود. حزب الله لبنان و حماس هردو نقش منفی بزرگی برسر راه حل مسئله فلسطین به عهده دارند و هرروز بیشتر میدان دار صحنه در آنجا میشوند. نفوذ و قدرت جمهوری اسلامی نیز در آنجا هرچه بیشتر و روزافزونتر معضل را پیچیده تر و لاینحلتر میکند. بحثی در این نیست. منتها رشد و میدانداری همه آنها در نتیجه عدم تمکین اسراییل به پروسه عقب نشینی کامل به مرزهای قبل از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ و به رسمیت شناسی کامل استقلال فلسطین و تامین صلح در آن سرزمین است. باناگزیر نمودن دول حاکم بر اسراییل٬ آمریکا و غرب به زیربار رفتن پروسه استقلال کامل فلسطین به مثابه یک کشور متساوی الحقوق٬ زمینه رشد و اوجگیری جنبشهای ارتجاعی و گرایش مردم فلسطین و لبنان به این نوع جریانات به نحو فزاینده ای از میان برداشته میشود. حتی پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی نیز به لحاظ از دست دادن فضای بازی قدرت در منطقه تسریع میشود. مسئله فلسطین به مثابه همان زخم کهنه ایست که دول حاکم بر اسراییل با پشتیبانی آمریکا مدام به آن تیغ میکشند. از این رو خونابه و فساد پایان ناپذیری برای رشد کرمها و میکروبها از نوع حماس و حزب الله و جمهوری اسلامی و عواملش فراهم میاورند.  این جوهر بحث و موضعگیری منصور حکمت روی مسئله است. 

سراسر بحث "قدرت دوگانه" و توصیف وضعیت جدیدی که حمید تقوایی در گفته های به نوشتار درآمده  شان عنوان میکنند٬ نه تنها از نقش و جایگاه طبقه کارگر ایران در آن خبری نیست بلکه درهیچ کجای صحبت ایشان اسمی از این طبقه هم دیده نمیشود. میگوید در عرض دو سه روزی که تلویزیون حزب را تماشا میکرد به این تز دست پیدا کرده بود. لابد تماسهایی که از آنطرف برقرار میشد و حرفهایی که آنها در این دو سه روز میزدند موجباب اصلی پیدایش این تز را فراهم آورد. راستش من فکر میکنم در میان کسانی که تلفن میکردند اگر کسی بود که خودش را "کارگر" معرفی می نمود بی شک ایشان جایی هم برای طبقه کارگر در تز" قدرت دوگانه" پیدا میکرد!  

اگر امر کمونیسم کارگری تنها پیگیری سناریویی که حمید تقوایی آینده تحولات سیاسی ایران را با آن ارزیابی و دنبال میکند بود دیگرهیچگونه نیازی به منصور حکمت نبود. هرچپ رادیکالی تنها به باور و امیدِ  وقوع همین یک سناریو تلاش وافر میکند.  
درعوض در پاسخ به منتقد مهرنوش موسوی تازه نفس ِ صف "لجن آنلاین" در میدان حاضر است! محمد آسنگران از بس داستان "بچه محصل" بودن ما را تکرار کرد حمید تقوایی هم باورش شد! موضع حزبشان در مورد مسئله فلسطین بیشتر به درد پاسخ مثبت دادن به تعریف و تمجیدی که نوید اخگر از حمید تقوایی به عمل آورد میخورد تا حزبی که مدعی کمونیسم کارگری است. برای رساندن مراتب امتنان و حسن نیت حزب به بنیانگزاران اصلی "اکس مسلم" نیز موضع گیری خوبی است! شک دارم حتی از پس ِ قانع کردن یک بچه محصل ِ کمی کنجکاو هم بتواند برآید! گل هیچ امانیسمی نیز در این شوره زار موضع گیری ایشان نخواهد شکفت. ایشان بهتر است غصه گل گردن اومانیسم کسی در حزب خودشان را نداشته باشند. تا اینجا شهر امن و امان است!

زمانی نه چندان دور مهرنوش موسوی عین همین حرفها  و بلکه سخیفتر و مشمئز کننده تر از اینها را خطاب به حمید تقوایی و محمد آسنگران قلمی میکرد که یک به یک موجودند. چه اتفاق عجیبی رخ داده که هم اکنون با همان اسلحه و همان لحن رجزخوانی در کنار همان آدمهاست؟! میگویند آدمها و افکارشان و حتی کاراکتر شخصیشان در طول زمان بنا به تاثیرعوامل مختلفی  تغییر میکند. این حرف درستی است. منتها سوال این است که آیا مهرنوش موسوی تغییری کرده؟ کسی اینرا میپذیرد؟ آیا خودش میپذیرد که کوچکترین تغییری در گفتار و اعمالش پدید آمده؟ روی این حساب اگر نسبتهایی که ایشان در گذشته نه چندان دور متوجه آنها نمود درست باشد٬  نامبردگان باید تا حالا به تعدادی مددکار و تراپیست و روانشناس برای ایجاد تغییر در خودشان مراجعه کرده باشند!   

آذر ماجدی چه خلافی مرتکب شده که همسر منصور حکمت بوده؟ به این دلیل حق حرف زدن و اظهار نظر ندارد؟ چرا بجای یک پاسخ متین و مستدل بی محابا شروع به شکستن و تخریب  کاراکتر طرف مقابل میکنید؟ این چه رسم عقب افتاده اى است که بنا گذاشته اید؟

محبوبی کادر "حزب کمونیست کارگری" با عنوان نمودن "دوست دارد خودش را به منصور حکمت بچسباند و .  .  .   اینکه کسی از نظر سببی یا خونی نزدیکی به منصور حکمت داشته باشد .  .  . " چه منظوری را دنبال میکند؟ این طرز پاسخ گفتن با پرنسیبهای سیاسی حزبی که منصور حکمت بنا گذاشت بشدت متنافر و متناقض است. این زبان با کمونیسم کارگری بیگانه است. این زبان ِ منکوب کردن مخالف سیاسی با مربوط کردن بی پایه نسبت او به منصور حکمت در مورد اختلافات فاحش سیاسی معین است. وقتی در ارائه یک پاسخ روشن و مستدل برای دفاع از بحثهایتان کم میاورید شروع میکنید به روشهاى عقب مانده جواب دادن. بحثهای دار و دسته عبدالله مهتدی در سایت معلوم الحال بروسکه و کنکاش در مورد نسبتهای فامیلی منصور حکمت گمان نمیکنم از یاد کسی رفته باشد. حالا آقای محبوبی قرار است بیشتر "خدمت" "خانم" ماجدی "مشرف" بشود. این طرز حرف زدن برخاسته از یک دیدگاه عقب افتاده٬ خلّص مذهبی و از جنس متلک های "حاج آقا بازاری" است. دراصل این نوع ادبیات٬ تعریفی است که "اشرافیت" از خود به جامعه تحمیل میکند. این تعریف "اشرافیت" از خود در امتزاج با بار سنگینی برگرفته از "مقام  قدیسین و امامان" است. شکل خیابانیش بصورت متلک های "لمپنیسم حاج آقا بازاری" قابلیت مصرف پیدا میکند. کمونیستها خدمت کسی مشرف نمیشوند. مخصوصاً خدمت یک "خانم".

محبوبی بحث مستدل٬ روشن و غیر قابل پاسخ دادن منتقد را "فحش" تلقی میکند تا دست خودش را برای گفتن هر نوع  لیچار و نسبت دادن هرنوع دروغ به منتقد باز گذاشته باشد. بی پرده حرف دروغ دردهان علی جوادی میگذارد که در جلسه ای از حزب الله لبنا ن بنام "سرپناه دهندگان مردم لبنان" دفاع کرده است. جالب اینجاست که ایشان نیز در آن جلسه حضور داشته و به این حرف علی جوادی اعتراض کرده است!

تا میتوانی شلوغش کن! از منتقدی که پاسخ زیبنده ای به حرفش نداری طلبکار شو تا خواننده سردرگم شده و اصل مطلب و نقد منتقد در نظرش جنگ لفظیهای بی پایه و بی اعتبار جلوه کند.   همه میدانند حرفهایی که محبوبی به علی جوادی نسبت داده است٬ بعضاً اقتباسی از حرفهای کورش مدرسی است. خوب است دادستانی یک دادگاهی دریک مملکتی نصیب ایشان نشود.  مدرک علیه مردم جعل میکند. حقیقت قربانی سنت جدید حزب ایشان است.

محبوبی آنجایی هم که میخواهد "متین و  مستدل" حرف بزند٬ بحثش این است که "صحبتهای تقوایی از طریق تلویزیون در سطح میلیونی به گوش مردم میرسد". خب این دلیل درست بودن سیاست مسلط بر حزبی است که مدعی کمونیسم کارگریست؟! در اختیار داشتن امکانات صوتی و تصویری٬ امکان دسترسی به مردم را بیشتر میکند و این یک مزیت برای هر جریان سیاسی است. بی بی سی و صدای آمریکا از این نظر امکاناتشات از همه بیشتر و مجهزتر است. شنونده هم کم ندارند. از کی تا حالا برخورداری از این امکانات ملاک حقانیت سیاسی یک حزب قرار گرفته است؟! اینطور اگر شدنی بود هخا الان سالها بود که در ایران فرمانروایی میکرد. یا آن دیگری فولادوند٬ روی حساب شنوندگان بسیار داشتن٬ خودش را طعمه جمهوری اسلامی کرد.

همه مشکل "حزب کمونیست کارگری" دراین است که بحثهایش در مورد "قدرت دوگانه"٬ مسئله فلسطین٬ "اکس مسلم" و بطور کلی نحوه پردازش تئوری اش در قبال مسائل گوناگون مبتلابه اوضاع سیاسی ایران و جهان با مبانی متدیک کمونیسم کارگری که منصور حکمت منادی آن بود کاملا مغایر و حتی در تباین با آن است. اینرا حزب ما به عیان و مکرر نشان داده است. پاسخ که برایش ندارید شروع میکنید آسمان ریسمان به هم بافتن٬ طرف مقابل را به حزب الله و حماس چسباندن. همسر منصور حکمت بودن را میکنید نقطه ضعف اصلی و گناه نابخشودنی آذر ماجدی! واقعا فکر میکنید با این شیوه میتوانید دهان مخالف سیاستهای حزبتان را زیپ بگیرید و مرعوبش کنید؟

محبوبی مینویسد٬ "شاید سخن کوتاه آخرم بعنوان یک کادر این حزب که خودم را نزدیک به سی سال کادر حزب منصور حکمت و حمید تقوایی میدانم٬ باید بگویم که آذر ماجدی کادرهای این حزب را نشناخته است". نه اتفاقا اشتباه میکنید. شناختن تعدادی از نوع شما که این نوع "ادبیات" مهجور و شلوغ ـ پلوغ کنی را در حزبتان باب کرده اید کاردشواری نیست. وانگهی٬ سی سال کادر حزب منصور حکمت بودن نیز کسی را با "آمپول کمونیستی" واکسینه نمیکند. این روش ِ "با آمپول معالجه کردن ِ" مخالف سیاسی٬ مبدع اش اتفاقا حمید تقوایی لیدر کنونی "حزب کمونیست کارگری" بود. منصور حکمت مطلقا استعداد ِ ابداع و بکارگیری هیچگونه روشی برای "مصونیت کمونیسم کارگری بخشیدن" به کادرهای حزبش را نداشت. با این حسابی که محبوبی میکند لابد هرکسی که سابقه ماندگاریش در آن حزب بیشتر است درجه وفاداریش به کمونیسم هم بیشتر است! ارث بردن نام یک حزب هرگز تضمین کننده درستی سیاستهای آتی آن حزب نبوده است. تاریخ جدید "حزب کمونیست کارگری" از زمانی آغاز میشود که نظرات به غایت پوپولیستی حمید تقوایی سیاست مسلط بر آن شد. همه پزعالیتان به سبب به ارث بردن نام حزب منصورحکمت است و بس. اما هرگونه اعتراف به مغایرتهای پایه ای متدیک و تئوریک با کمونیسم کارگری منصور حکمت از جانب رهبری حزب مزبور به مثابه  بی مسما نمودن ارتباط آن با منصور حکمت خواهد بود و این برای رهبری حزبشان صرف نمیکند. منصور حکمت برای رهبری حزب ِ به عینه "اکس مسلم" با همه سوالات ِ هرگز پاسخ نگرفته پیرامون و داخل آن٬ تنها برای توجیه تناقضات به غایت پوپولیستی و قابل فروش کردن کالایی که قرار است به فروش برسد مورد استفاده قرار میگیرد. پاسخ "سر و صدای" دیگران را هم بابت این تقلب آشکار٬ تیم  ِ اخیراً با مهرنوش موسوی تقویت شده "لجن آنلاین" خواهد داد. حالا مهرنوش موسوی هم تا چه زمانی آنجا دوام بیاورد خودش میتواند موضوع حدس هرکسی باشد. فعلاً که انجام وظیفه ميکند وجودش ضروری است. چه زمانی ایشان میخواهد با این حزب هم سرلج بیفتد و اسناد و مباحث داخلی آنرا علنی کند٬ موضوعی است که فعلاً برایشان ضرورتی به فکر کردن در موردش وجود ندارد. اگر جنگ داخلی ایشان با حزب مزبور هنوز شروع نشده باشد جای تعجب است. نشانه ای از تغییر که در ایشان دیده نمیشود. لابد رهبری حزبشان کاملاً تغییر ماهیت داده و خاصیت سازگاریش با جنس "سیاسی" مهرنوش موسوی از این تغییر ناشی میشود. علیرغم این٬ توصیه من به حزب "اکس مسلم" این است که روی خواص جدیدشان حساب نکنند! مهرنوش موسوی تحت هیچ شرایطی قابل پیش بینی نیست. این توصیه را بهتر است اصغر کریمی آویزه گوشش کند!

درضمن٬ خبرِ یک سری شایعات!
گفته میشود که یکی از آیت الله های خیلی معروف قم که فعلاً مصلحت نبوده که اسمش را علنی کنند فتوا صادر کرده که "اکس مسلم" حرام است. آگاهان ِ شایعاتی عقیده دارند که از نظر علما و فقهای قم٬ هر جریانی که به نحوی با اسم "مسلم" با هرگونه پیشوند و پسوندی راه انداخته شود یک مذهب است که در رقابت با اسلام و بویژه اگر سردمدارانش قبلاً شیعه اثناعشری بوده باشند در رقابت با مذهب شیعه اثناعشری آنها ساخته شده. آیت الله معروفی که اسمش تاکنون پنهان مانده عقیده دارد که این دومین مذهب "ملعونه" خوانده شده بعد از اولین مذهب "ضالّه" خوانده شده  بهایت و منشعب از شعیه اثناعشری است. تحلیلگران "مدرن ِ سیاسی ـ مذهبی" عقیده دارند که مذهب جدید به مقدار قابل ملاحظه ای از بهاییت "مدرن تر و سکولارتر" است. این تحلیلگران میلیتانسی موجود در اکس مسلم را به میلیتانسی اولیه بابی گری پاتریارک بهاییگری تشبیه میکنند.  همچنین گفته میشود اکس مسلم بدواً توسط کسانی از نهادهای "سیاسی ـ مذهبی ـ فرهنگی و مدرن" بورژوازی غرب به مثابه پروژه و محملی برای گسترش و فعال نمودن "مسیحیت مدرنیزه شده" در میان "جماعات مسلمان" غرب و در ادامه برای گسیل مسیونرهای مذهبی از نوع مسیحیان "اکس مسلمی" به شرق در مقابل اسلام سیاسی پایه ریزی و در یکی دو کشور اروپایی به معرض امتحان گذاشته شد. با گرایش و پیوستن مشتاقانه کادرهای صاحب نام و فعال حزبی که بلافاصله به نام اکس مسلم برایش خطبه خواندند٬ به آنِ٬ موجبات تقویت بیش از پیش این پروژه فراهم آمد و بدون فوت وقت بنا براین گذاشته شد که به سرعت در سایر ممالک اتحادیه اروپا سور و ساتش را پهن نمایند. منتها بنا به گفته آگاهان ِ شایعاتی٬ اکس مسلم در پروسه تکوین و شکل گیریش بجای تبدیل شدن به محملی برای گسترش مسیحیت٬ خود همچون یک مذهب جدید سریعاً در "پشت بام دنیا" ظهور کرد. آنها همچنین تصریح میکنند که این اتفاق از دیدگاه نهادهای "سیاسی ـ مذهبی ـ فرهنگی و مدرن" غرب٬ خالی از فایده هم نیست. مادامی که این مذهب جدید با مسالمت در جوار مسیحیت و سایر ادیان بی خطرشده برای سرمایه غرب و مفید به حال آن عمل میکند٬ استعداد مورد استفاده  بورژوازی غرب قرار گرفتن را به وفور خواهد داشت. ادامه شایعات بر این تاکید میکند٬ آنهاییکه سعی کردند آنرا یک "مذهب نو ظهور و سکولار" معرفی کنند در توضیح ساختار و فونکسيون آن دچار تناقضات عدیده و لاینحل شدند. اسکالرهای مذهبی ادیان ابراهیمی نیز به  بروز این عقیده اعتراضات وسیعی نموده و آنرا یک مذهب من درآوردی قلمداد کردند. شایعه است که دالایی لاما رهبر معروف بودائیان اظهار داشته  که اگر اکس مسلمی ها قهر نکنند حاضر است دستی به سر آنها نیز بکشد. *